ادمی هیچ وقت به نبود عزیزانش عادت نمی کند.
هر روز، بارها و بارها و بارها میان جلوی چشم ادم.وقتی خوابی، وقتی بیداری، وقتی چشمترو می بندی، وقتی چشمت بازه.و هر لحظه همون شوک و فشاری که لحظه رفتنشون بهت وارد شد، بارها و بارها وارد می شه. و تو هیچ کاری نمی تونی بکنی و فقط مجبوری تحمل کنی این درد عظیم رو.و برای فرار حواست رو پرت کنی به چیزهای دیگه که شاید و شاید و شاید لحظاتی کوتاه بتونی اروم بگیری.
این واقعیت از دست داده شدگان است.و عادتی وجود ندارد.شاید چیزی شبیه برزخ و گاها دوزخ.
درباره این سایت